سلام. نتونستم بهت فکر نکنم و باهات حرف نزنم. وبلاگ رو برای بار دوم باز کردم.
یادته این شعر.؟ روی کاغذی که خودت دادی بهم برات نوشتم. همون شد که شعر میگفت.
دارم میمیرم پرستووووو. دارم تو عشقت میسوزم.
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
درباره این سایت